آیا امام قائل به قطع رابطه با آمریکا بود؟
حکومتی در ایران در حال ایجاد پایههای سیاسی و اجتماعی خود بود که از یک سو مهمترین ایدئولوژیهای زمان خود ـلیبرالیسم و مارکسیسمـ را مردود اعلام کرده بود و از سوی دیگر، رهبر این انقلاب پیش از پیروزی کامل، بارها و بارها نسبت به ابرقدرتهای غرب و شرق اعلام برائت کرده و از نقش مخرب آنها در تاریخ معاصر ایران سخن به میان آورده بود.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن 1357، پیش از آنکه برای ملت ایران پیام پیروزی را به همراه داشته باشد، از بازخوانی شریعتی خبر داد که تقابل آن با اندیشهی مارکسیسم و لیبرالیسم کاملاً مشهود بود. اگرچه نخستین انقلاب قرن بیستم با دینستیزی کامل در شوروی به پیروزی رسید، اما چشمان نظارهگر جهانی آخرین انقلاب بزرگ قرن بیستم را «انقلابی به نام خدا» یافت.
موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیک ایران از یک سو و جهانبینی نوین حاصل از انقلاب اسلامی، از سوی دیگر، موجب گردید که انقلاب ایران و رابطه با آن از ابتدا مورد توجه قدرتهای بزرگ آن زمان قرار گیرد و به سرعت نسبت به آن واکنش نشان دهند؛ اما در این میان، مسئلهای که از روزهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه جهانیان قرار گرفت، رابطهی میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده بود.
بررسی اندیشهی امام خمینی (رحمت الله علیه) در خصوص رابطه با آمریکا نیز از این منظر اهمیت مییابد که این تخاصم تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و همچنین مذاکره با آمریکا، در شرایط فعلی و با توجه اظهارت مقامات سیاسی، تابع چه متغیرهایی است.
به همین منظور، نگاه امام خمینی (رحمت الله علیه) به رابطه با آمریکا در سه مقطع زمانی مورد بررسی قرار میگیرد که عبارتاند از:
1. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
2. از پیروزی انقلاب اسلامی تا 13 آبان 1358
3. از تسخیر لانهی جاسوسی تا رحلت امام خمینی (رحمت الله علیه)
ایشان در 4 آبان 1343، در شهر قم، طی سخنانی اعلام میکنند: «رئیسجمهور آمریکا بداند ـبداند این معنا راـ که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچو ظلمى به دولت اسلامى کرده است، امروز قرآن با او خصم است، ملت ایران با او خصم است. دولت آمریکا بداند این مطلب را ضایعش کردند در ایران، خراب کردند او را در ایران.»
همچنان که به روزهای پیروزی انقلاب اسلامی نزدیکتر میشویم، این دیدگاه امام همچنان ادامه دارد و ایشان در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج (در 3 آذر 1357) میگویند: «...او [آمریکا] خارج نشسته مىگوید که ما دخالت نمىکنیم در مملکت! دخالت نکردن به این معنا که مستقیماً شما بفرستید یک نظامى را بدون اینکه [بهانهاى] باشد و با توپ و تفنگ بفرستید ایران را بگیرند، خوب این حالا نیست؛ اما مستشارها را به عنوان اینکه اینها خدمتگزار به ملت هستند، اینها مىخواهند تربیت کنند مثلاً ارتش را، مىخواهند چه بکنند فرستادید، از آن طرف هم در تمام شئون این مملکت شما دخالت دارید و تصرف دارید.»
بنا بر این اظهارات، دیدگاه ایشان طی مقطع تاریخی مورد بحث، کاملاً منفی بوده است و ایشان طی این دوره سعی داشتند تا در مورد نقش آمریکا در امور داخلی ایران افشاگری نمایند.
به دیگر بیان، حکومتی در ایران در حال ایجاد پایههای سیاسی و اجتماعی خود بود که از یک سو مهمترین ایدئولوژیهای زمان خود ـلیبرالیسم و مارکسیسمـ را مردود اعلام کرده بود و از سوی دیگر، رهبر این انقلاب پیش از پیروزی کامل، بارها و بارها نسبت به ابرقدرتهای غرب و شرق اعلام برائت کرده و از نقش مخرب آنها در تاریخ معاصر ایران سخن به میان آورده بود.
«ما در طول پنجاه و چند سال سلطنت غیرقانونى سلسلهی پهلوى مصیبتهاى زیاد دیدیم... کشور ما از استقلال صحیح محروم بود. ملت ما از این مظالم به جان آمد و قیام کرد... و با دست خالى با رژیمى که به واسطهی پشتیبانى اجانب مجهز شده بود به جِهازات مدرن، مقابله کرد و با ایمان و مشت غلبه کرد بر ابرقدرتها و ما مصمم هستیم که تا آخر با کسانى که بخواهند در کشور ما مداخلهاى بکنند مبارزه کنیم.
این دولتْ دولتِ اسلامى و تحت رهبرى رهبران اسلام است و هرگز ظلم به غیر، ولو هر چه ضعیف باشد، روا نمىدارد و ظلم از غیر، هر چه قوى باشد، تحمل نمىکند.»
علاوه بر این مورد، حضرت امام در پیام 14 مادهای خویش در هنگام ترک تهران به قم (در تاریخ 9 اسفند 1357)، در خصوص معیارهای نظام سیاسی جدید در ایجاد رابطه با سایر کشورها متذکر میشوند:
«ملت شجاع باید توجه داشته باشد که گرچه استبداد داخلى فروریخت و مردم آزادى را لمس کردهاند، ولى هنوز ریشههاى استعمار آمریکا، شوروى، انگلستان و صهیونیسم و سایر دوَل چپاولگر از این مرز و بوم کاملاً قطع نشده است. باید همه بدون کوچکترین توقف و رکودى در از بین بردن نفوذ کشورهاى اجنبى با هم متحد شویم. باید توجه داشت که شاه، این مملکت را چنان در دست اجانب قرار داده است که باید سالیان دراز با عوارضش مبارزه کرد و ما اگر بخواهیم استقلال حقیقى به دست آوریم، باید سعى کنیم تمامى اشکال نفوذ آمریکا، چه اقتصادى و چه نظامى، چه سیاسى و فرهنگى، را از بین ببریم و من امیدوارم که ملت ایران به این مهم هر چه زودتر برسد.»
بر اساس این موارد، معیار رابطه با سایر کشورها (اعم از استعمارگر و غیراستعمارگر) در نظام سیاسی جدید، رابطه بر اساس حکمت و مصلحت و قطع هر گونه رابطهی استعماری و یکطرفه است که در این صورت، امکان چشمپوشی از خیانتهای پیشین (به سبب حکومتی که در ایران مستقر بود) وجود دارد.
اگرچه حضرت امام (رحمت الله علیه) سیاستهای نظام اسلامی را بارها و بارها به کشورهای دیگر یادآوری نمودند، اما ایالات متحده با توجه به ویژگیهای خاص انقلاب اسلامی از هنگامهی پیروزی آن، از طرق مختلف (خرابکاریهای امنیتی و تحریک گروههای سیاسی مخالف نظام اسلامی) در پی سرنگونی نظام نوپای سیاسی بودند و این مسئله موجب گردید که مردم انقلابی ایران نسبت به این کشور و سفارت آن بدبین و خشمگین شوند و واکنش نشان دهند.
در تاریخ 13 آبان 1358، حدود 400 تن از دانشجویان پیرو خط امام (بدون هماهنگی قبلی با حضرت امام) در مقابل سفارت آمریکا تجمع نمودند و پس از ساعاتی، آن را تسخیر کردند. امام (رحمت الله علیه) تسخیر لانهی جاسوسی را واکنش طبیعی دانشجویان در مقابل جنایتها و توطئههای آمریکا در ایران و حمایت از شاه، پس از فرار از کشور، میدانستند و در نخستین اظهارات رسمی خود، در این باره فرمودند:
«توقع این است که جانی دست اول ما را ببرند آنجا نگه دارند و حمایت از او بکنند و اینجا هم مرکز توطئه درست کنند و مرکز پخش چیزهایی که توطئهگری است درست بکنند و ملت ما و جوانهای ما و جوانهای دانشگاهی ما و جوانهای روحانی ما بنشینند تماشا کنند تا خون این 100 هزار نفر، تقریباً، هدر برود... اگر این خرابکاریها نبود، اگر آن کار فاسد نبود، همهی مردم آزادند در اینجا موجود باشند، اما وقتی توطئه در کار است، وقتی که آن طور کارهای فاسد انجام میگیرد، ناراحت میکند جوانهای ما را. جوانها توقع دارند در این دنیا مملکتشان، که آن قدر برایش زحمت کشیدند، دستشان باشد. وقتی میبینند توطئه است که میخواهند که دوباره به حال سابق برگردد و دوباره همه چیزشان به باد برود، نمیتوانند بنشینند.»
بدین ترتیب موضع حضرت امام (رحمت الله علیه) در خصوص رابطه با آمریکا همچنان منفی ماند و تغییری نکرد.
«از قرار اطلاع نمایندگان ویژه کارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با اینجانب ملاقات نمایند. لهذا لازم مىدانم متذکر شوم دولت آمریکا که با نگهدارى شاه، اعلام مخالفت آشکار با ایران نموده است و از طرفى دیگر، آن طور که گفته شده است، سفارت آمریکا در ایران محل جاسوسى دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامى است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه براى نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این:
1. اعضاى شوراى انقلاب اسلامى به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.
2. هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3. اگر چنانچه آمریکا، شاه مخلوع ـاین دشمن شماره یک ملت عزیز ماـ را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسى بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره در موضوع بعضى از روابطى که به نفع ملت است باز مىباشد.»
همان طور که حضرت امام (رحمت الله علیه) در بند سوم پیام خود اعلام نمودند، در صورت بازگرداندن شاه مخلوع، راه مذاکره با آمریکا باز خواهد شد و بر همین اساس بود که در آبان 1359 بحث مذاکره با آمریکا با میانجیگری الجزایر عملی شد.
در پیمان الجزایر، در آبان سال 59، آمریکا مطابق مادهی یک بیانیهی عمومی تعهد کرد که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، سیاسی یا نظامی، در امور داخلی ایران مداخله نکند. این تعهد به منزلهی پذیرش اولین شرط از شروط چهارگانهی مجلس شورای اسلامی بود.
همچنین مطابق مواد 2، 3 و 4، آمریکا متعهد شد که کلیهی تحریمهای تجاری ایران را لغو کند، اموال محمدرضا پهلوی را به ایران بازگرداند و داراییهای ایران را، که پس از بحران گروگانگیری توقیف شده بود، آزاد کند. به علاوه طبق بند «ب» بیانیهی عمومی، آمریکا ملزم شد که تمام دعاوی مطرح در دادگاههای آمریکا را مختومه و آنها را از طریق داوری بینالمللی حلوفصل کند. این دعاوی ناظر به دادخواستهای اتباع و مؤسسات آمریکایی علیه دولت ایران بود که پس از انقلاب اسلامی و به علت عدم اجرای قراردادها یا پس از بحران گروگانگیری، اقامه شده بود و خواهانهای آمریکایی غرامت میخواستند. این تعهدات آمریکا به معنای پذیرش سایر شروط مذکور در تصمیم مجلس بود.اما ایالات متحده بدون توجه به تعهدات خود هیچ کدام را عملی نکرد و این مسئله موجب گردید که روابط فیمابین در حالت مقطوع باقی بماند.
مهمتر از همهی این موارد این است که حضرت امام (رحمت الله علیه) در پیام پذیرش قطعنامهی 598 سازمان ملل متحد، در تبیین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی، تصریح کردند: «نکته مهمی که همه باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همهی هویتها و ارزشهای معنوی و الهی نمیشناسند. به گفتهی قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند، مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند...»
موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیک ایران از یک سو و جهانبینی نوین حاصل از انقلاب اسلامی، از سوی دیگر، موجب گردید که انقلاب ایران و رابطه با آن از ابتدا مورد توجه قدرتهای بزرگ آن زمان قرار گیرد و به سرعت نسبت به آن واکنش نشان دهند؛ اما در این میان، مسئلهای که از روزهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه جهانیان قرار گرفت، رابطهی میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده بود.
بررسی اندیشهی امام خمینی (رحمت الله علیه) در خصوص رابطه با آمریکا نیز از این منظر اهمیت مییابد که این تخاصم تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و همچنین مذاکره با آمریکا، در شرایط فعلی و با توجه اظهارت مقامات سیاسی، تابع چه متغیرهایی است.
به همین منظور، نگاه امام خمینی (رحمت الله علیه) به رابطه با آمریکا در سه مقطع زمانی مورد بررسی قرار میگیرد که عبارتاند از:
1. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
2. از پیروزی انقلاب اسلامی تا 13 آبان 1358
3. از تسخیر لانهی جاسوسی تا رحلت امام خمینی (رحمت الله علیه)
نگاه امام خمینی (رحمت الله علیه) به رابطه با آمریکا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
در این دوره از مبارزات سیاسی امام خمینی (رحمت الله علیه)، عمدهی توجهات و راهبردهای ایشان در مسیر سرنگونی رژیم پهلوی معطوف گردید و بحث رابطه با آمریکا در کلام ایشان صریحاً یافت نمیشد، اما ایشان در طول دوران مبارزهی خود و تا قبل از سال 57 دیدگاه منفی خود را نسبت به ایالات متحده بارها و بارها ابراز کردند و همواره از این کشور ـدر کنار سایر کشورهای استعمارگرـ به عنوان عامل اصلی تیرهبختی مردم ایران یاد کردند.ایشان در 4 آبان 1343، در شهر قم، طی سخنانی اعلام میکنند: «رئیسجمهور آمریکا بداند ـبداند این معنا راـ که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچو ظلمى به دولت اسلامى کرده است، امروز قرآن با او خصم است، ملت ایران با او خصم است. دولت آمریکا بداند این مطلب را ضایعش کردند در ایران، خراب کردند او را در ایران.»
همچنان که به روزهای پیروزی انقلاب اسلامی نزدیکتر میشویم، این دیدگاه امام همچنان ادامه دارد و ایشان در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج (در 3 آذر 1357) میگویند: «...او [آمریکا] خارج نشسته مىگوید که ما دخالت نمىکنیم در مملکت! دخالت نکردن به این معنا که مستقیماً شما بفرستید یک نظامى را بدون اینکه [بهانهاى] باشد و با توپ و تفنگ بفرستید ایران را بگیرند، خوب این حالا نیست؛ اما مستشارها را به عنوان اینکه اینها خدمتگزار به ملت هستند، اینها مىخواهند تربیت کنند مثلاً ارتش را، مىخواهند چه بکنند فرستادید، از آن طرف هم در تمام شئون این مملکت شما دخالت دارید و تصرف دارید.»
بنا بر این اظهارات، دیدگاه ایشان طی مقطع تاریخی مورد بحث، کاملاً منفی بوده است و ایشان طی این دوره سعی داشتند تا در مورد نقش آمریکا در امور داخلی ایران افشاگری نمایند.
22 بهمن 57؛ آغاز رویارویی ایران و آمریکا
اگر تا پیش از این تاریخ حضرت امام (رحمت الله علیه) در نقش یک اصلاحگر اجتماعی و سیاسی خطاب به ابرقدرتهای وقت سخن میگفتند، اما از هنگامهی پیروزی انقلاب اسلامی بدین سو، بحث کیفیت رابطهی میان حکومت جدید در ایران با کشورهای بیگانه و به خصوص آمریکا و شوروی در محافل داخلی و خارجی به شدت مورد توجه قرار گرفت.به دیگر بیان، حکومتی در ایران در حال ایجاد پایههای سیاسی و اجتماعی خود بود که از یک سو مهمترین ایدئولوژیهای زمان خود ـلیبرالیسم و مارکسیسمـ را مردود اعلام کرده بود و از سوی دیگر، رهبر این انقلاب پیش از پیروزی کامل، بارها و بارها نسبت به ابرقدرتهای غرب و شرق اعلام برائت کرده و از نقش مخرب آنها در تاریخ معاصر ایران سخن به میان آورده بود.
رابطهی مسالمتآمیز و انسانی بر اساس حکمت و مصلحت؛ خط قرمز حکومت جدید
در تاریخ 5 اسفند 1357 آقاى ولادیمیر وینوگرادُف، سفیر کبیر اتحاد جماهیر شوروى سابق، به دیدار حضرت امام (رحمت الله علیه) میروند و ایشان نیز خطاب به نمایندهی شوروی میگویند:«ما در طول پنجاه و چند سال سلطنت غیرقانونى سلسلهی پهلوى مصیبتهاى زیاد دیدیم... کشور ما از استقلال صحیح محروم بود. ملت ما از این مظالم به جان آمد و قیام کرد... و با دست خالى با رژیمى که به واسطهی پشتیبانى اجانب مجهز شده بود به جِهازات مدرن، مقابله کرد و با ایمان و مشت غلبه کرد بر ابرقدرتها و ما مصمم هستیم که تا آخر با کسانى که بخواهند در کشور ما مداخلهاى بکنند مبارزه کنیم.
این دولتْ دولتِ اسلامى و تحت رهبرى رهبران اسلام است و هرگز ظلم به غیر، ولو هر چه ضعیف باشد، روا نمىدارد و ظلم از غیر، هر چه قوى باشد، تحمل نمىکند.»
علاوه بر این مورد، حضرت امام در پیام 14 مادهای خویش در هنگام ترک تهران به قم (در تاریخ 9 اسفند 1357)، در خصوص معیارهای نظام سیاسی جدید در ایجاد رابطه با سایر کشورها متذکر میشوند:
«ملت شجاع باید توجه داشته باشد که گرچه استبداد داخلى فروریخت و مردم آزادى را لمس کردهاند، ولى هنوز ریشههاى استعمار آمریکا، شوروى، انگلستان و صهیونیسم و سایر دوَل چپاولگر از این مرز و بوم کاملاً قطع نشده است. باید همه بدون کوچکترین توقف و رکودى در از بین بردن نفوذ کشورهاى اجنبى با هم متحد شویم. باید توجه داشت که شاه، این مملکت را چنان در دست اجانب قرار داده است که باید سالیان دراز با عوارضش مبارزه کرد و ما اگر بخواهیم استقلال حقیقى به دست آوریم، باید سعى کنیم تمامى اشکال نفوذ آمریکا، چه اقتصادى و چه نظامى، چه سیاسى و فرهنگى، را از بین ببریم و من امیدوارم که ملت ایران به این مهم هر چه زودتر برسد.»
بر اساس این موارد، معیار رابطه با سایر کشورها (اعم از استعمارگر و غیراستعمارگر) در نظام سیاسی جدید، رابطه بر اساس حکمت و مصلحت و قطع هر گونه رابطهی استعماری و یکطرفه است که در این صورت، امکان چشمپوشی از خیانتهای پیشین (به سبب حکومتی که در ایران مستقر بود) وجود دارد.
تسخیر لانهی جاسوسی؛ فوران خشم انقلابی
بدین ترتیب در حالی که خصومت آمریکا علیه انقلاب مردم ایران ادامه داشت و در کنار انواع اقدامات علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی، این کشور در یک دهنکجی آشکار، در تاریخ 30 مهرماه 1358، شاه مخلوع را به بهانهی درمان به کشور خود پذیرفت و این مسئله موجب گردید که خشم جامعهی ایرانی فوران کند.اگرچه حضرت امام (رحمت الله علیه) سیاستهای نظام اسلامی را بارها و بارها به کشورهای دیگر یادآوری نمودند، اما ایالات متحده با توجه به ویژگیهای خاص انقلاب اسلامی از هنگامهی پیروزی آن، از طرق مختلف (خرابکاریهای امنیتی و تحریک گروههای سیاسی مخالف نظام اسلامی) در پی سرنگونی نظام نوپای سیاسی بودند و این مسئله موجب گردید که مردم انقلابی ایران نسبت به این کشور و سفارت آن بدبین و خشمگین شوند و واکنش نشان دهند.
در تاریخ 13 آبان 1358، حدود 400 تن از دانشجویان پیرو خط امام (بدون هماهنگی قبلی با حضرت امام) در مقابل سفارت آمریکا تجمع نمودند و پس از ساعاتی، آن را تسخیر کردند. امام (رحمت الله علیه) تسخیر لانهی جاسوسی را واکنش طبیعی دانشجویان در مقابل جنایتها و توطئههای آمریکا در ایران و حمایت از شاه، پس از فرار از کشور، میدانستند و در نخستین اظهارات رسمی خود، در این باره فرمودند:
«توقع این است که جانی دست اول ما را ببرند آنجا نگه دارند و حمایت از او بکنند و اینجا هم مرکز توطئه درست کنند و مرکز پخش چیزهایی که توطئهگری است درست بکنند و ملت ما و جوانهای ما و جوانهای دانشگاهی ما و جوانهای روحانی ما بنشینند تماشا کنند تا خون این 100 هزار نفر، تقریباً، هدر برود... اگر این خرابکاریها نبود، اگر آن کار فاسد نبود، همهی مردم آزادند در اینجا موجود باشند، اما وقتی توطئه در کار است، وقتی که آن طور کارهای فاسد انجام میگیرد، ناراحت میکند جوانهای ما را. جوانها توقع دارند در این دنیا مملکتشان، که آن قدر برایش زحمت کشیدند، دستشان باشد. وقتی میبینند توطئه است که میخواهند که دوباره به حال سابق برگردد و دوباره همه چیزشان به باد برود، نمیتوانند بنشینند.»
بدین ترتیب موضع حضرت امام (رحمت الله علیه) در خصوص رابطه با آمریکا همچنان منفی ماند و تغییری نکرد.
مذاکرات بازرگان با برژنسکی؛ نخستین واکنش منفی حضرت امام (رحمت الله علیه)
همزمان با تسخیر لانهی جاسوسی، مذاکراتی بین مهدی بازرگان و برژنسکی در الجزایر (بدون اطلاع قبلی حضرت امام) صورت میپذیرد که امام خمینی (رحمت الله علیه) بلافاصله پس از اطلاع از این موضوع، در پیامی رسمی، هر گونه مذاکره با آمریکا و نمایندگان آن را رد میکنند. ایشان در 16 آبان 1358، در پیامی خطاب به شورای انقلاب، ابلاغ میکنند:«از قرار اطلاع نمایندگان ویژه کارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با اینجانب ملاقات نمایند. لهذا لازم مىدانم متذکر شوم دولت آمریکا که با نگهدارى شاه، اعلام مخالفت آشکار با ایران نموده است و از طرفى دیگر، آن طور که گفته شده است، سفارت آمریکا در ایران محل جاسوسى دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامى است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه براى نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این:
1. اعضاى شوراى انقلاب اسلامى به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.
2. هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3. اگر چنانچه آمریکا، شاه مخلوع ـاین دشمن شماره یک ملت عزیز ماـ را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسى بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره در موضوع بعضى از روابطى که به نفع ملت است باز مىباشد.»
پاسخ امنیتی آمریکا و پیمان الجزایر
ایالات متحده به جای پاسخ به شروط ایران از در دیگری وارد شد و طی 444 روز تسخیر با عملیاتهای ناموفقی چون کودتای نوژه و طبس و اعمال تحریمهای اقتصادی و بلوکه کردن اموال ایران در آمریکا سعی در بازگرداندن نیروهای خود داشت.همان طور که حضرت امام (رحمت الله علیه) در بند سوم پیام خود اعلام نمودند، در صورت بازگرداندن شاه مخلوع، راه مذاکره با آمریکا باز خواهد شد و بر همین اساس بود که در آبان 1359 بحث مذاکره با آمریکا با میانجیگری الجزایر عملی شد.
در پیمان الجزایر، در آبان سال 59، آمریکا مطابق مادهی یک بیانیهی عمومی تعهد کرد که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، سیاسی یا نظامی، در امور داخلی ایران مداخله نکند. این تعهد به منزلهی پذیرش اولین شرط از شروط چهارگانهی مجلس شورای اسلامی بود.
همچنین مطابق مواد 2، 3 و 4، آمریکا متعهد شد که کلیهی تحریمهای تجاری ایران را لغو کند، اموال محمدرضا پهلوی را به ایران بازگرداند و داراییهای ایران را، که پس از بحران گروگانگیری توقیف شده بود، آزاد کند. به علاوه طبق بند «ب» بیانیهی عمومی، آمریکا ملزم شد که تمام دعاوی مطرح در دادگاههای آمریکا را مختومه و آنها را از طریق داوری بینالمللی حلوفصل کند. این دعاوی ناظر به دادخواستهای اتباع و مؤسسات آمریکایی علیه دولت ایران بود که پس از انقلاب اسلامی و به علت عدم اجرای قراردادها یا پس از بحران گروگانگیری، اقامه شده بود و خواهانهای آمریکایی غرامت میخواستند. این تعهدات آمریکا به معنای پذیرش سایر شروط مذکور در تصمیم مجلس بود.اما ایالات متحده بدون توجه به تعهدات خود هیچ کدام را عملی نکرد و این مسئله موجب گردید که روابط فیمابین در حالت مقطوع باقی بماند.
نتیجهگیری
رابطه با آمریکا در سپهر اندیشه و عمل حضرت امام (رحمت الله علیه) در مقاطع زمانی مختلف دارای چارچوب ثابتی بوده است، یعنی ایشان همواره خواستار قطع رابطهی استعماری و سلطهطلبانهی این کشور بودند.مهمتر از همهی این موارد این است که حضرت امام (رحمت الله علیه) در پیام پذیرش قطعنامهی 598 سازمان ملل متحد، در تبیین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی، تصریح کردند: «نکته مهمی که همه باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همهی هویتها و ارزشهای معنوی و الهی نمیشناسند. به گفتهی قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند، مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند...»
پینوشتها:
1. صحیفهی امام، ج 1، ص 420.
2. همان، ج 6، ص 219.
3. همان، ج 10، ص 503
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}